برای پسرم مهراد

برای تو مینویسم ...

لباس عید

سلام مهراد مامان .نفسم چند روز بیشتر تا نوروز 98 نمونده .لباسایی که برای عیدت خریدیم رو خیلی دوست داری هی میگی مامان ازشون عکس بگیر منم از فرصت استفاده کردمو چندتا عکس خوشگل با لباسای جدیدت ازت گرفتم عزززیییییززززم ببین ...
26 اسفند 1397

اسباب کشی

مهراد عزیزم اواخر بهمن اسباب کشی داشتیم مامان جون، خونمونو عوض کردیم . قبلش هی بهت میگفتم چند وقت دیگه میخوایم بریم توی یه خونه دیگه ، میگفتی نه نریم، بعدش که بهت میگفتم که اونجا میتونی برای خودت یه اتاق داشته باشی(اخه خیلی خونه قبلیمون کوچیک بود و فقط یه اتاق داشت که کمد توام توش جا نمیشد و برده بودیمش خونه مامان جون ) و کمد و اسباب بازیاتو بذاری توش، کلی خوشحال شدی و همش میپرسیدی پس کی میریم تو خونه جدیدمون برات یه لامپ و چراغ خواب باب اسفنجی و پاتریک گرفتیم خیلی دوست داشتی مامان جون بعدشم که دیگه کارای خونه تموم شد کمدتم اوردیم و حسابی اتاقت باحال شد. اولاش که اسباب کشی کرده بودیم و تازه اومده بودیم، سراغ خونه قبلیمونو میگرفتی و میگفت...
25 اسفند 1397
1